فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

❤ آنـــــــدیا فرشـــــته کوچک مـــــن ❤

آخرین روزهای اسفند 93

1393/12/26 20:18
نویسنده : مامان مریم ❤
925 بازدید
اشتراک گذاری

دل نوشته های آخرین 

روزهای سال

 

از امروز همه چیز آخرین است 

اخرین هفته سال 93...

آخرین سه شنبه سال...

آخرین دلشوره های شیرین اسفند.....

اتمام آخرین جای گردگیری نشده ی خانه.....

آخرین اتمام حجت ها با خودمان....حالمان....آرزوهایمان.....

اخرین یا مقلب القلوب ها....

و...................

آخرین امیدهای گره خورده به اشاره سال نو ، که همه چیز درست می شود.

این چند رزو آخر هم باید اسب سال را مجاب کرد که تا منزلگته راهی نیست

بتاز ...که نو شودن نزدیک است....

آخرین سه شنبه سال هست و من و دخترکم با هم تنها توی خونه نشستیم ، 

مثلا شب چهارشنبه سوریه ، هوا یکم خنک شده و همسر جان سرکار تشریف دارن....

این روزها دیر به دیر وبلاگ آندیا رو آپ میکنم ، واقعا نمیرسم این روزها گــــــــــــــــرفتارم

تـــــــــــــــو بزرگ شدی و سختی ها هم با تو بزرگ وبزرگتر شدن ؛

گاهی با خودم میگم کاش یک شبانه روزاز 24 ساعت بیشتر بود 

ولی زهی خیال باطلزمان مثل برق و باد میگذره.....

امروز دیگه گفتم نمیشه اسفنم تموم شد و یه سری به وبلاگ دخمل خانوم نزدم

باید برم و بنویسم ، آخه مگه میشه از حال و هوای روزهای آخر سال ننوشت

من همیشه این روزها پراز بغضم ، عجیب حال و هوای گریه میاد سراغم...

شاید چون یک سال دیگه از عمرم هم سپری میشه و شاید هم.......

بگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــذریم بابا اشکم در اومد...

تو روبروی من نشستی ، داری کارتون مورد علاقه ات و نگاه میکنی (DORA)

در حالی که تند تند اسمارتیس میخوری....

و یکم اونطرفتر پرده های خونه روی زمین ولو شده و چشم انتظار همسر

جااان هستن  تا فردا بیاد و واسم بزنه......

روزهای رفته سال و ورق میزنم ، چه خاطره های که دیگه زنده نمیشن ،

و چه روزهایی که دلم میخواست تا ابد تموم نشن ؛

چه روزهایی که هر ثانیه اون به اندازه یک سال گذشت

چه لبخنهایی که بی اختیار روی لبهای ما نشست و چه  اشکهایی که از

چشم هامون سرازیر شد...

 

چه آدمهایی که دلمو گرم کردن و چه کسایی که از روی عمد یا بی اختیار

دلمو شکوندن...

چه چیزها که فکرش را نمیکرم و شد و چه چیزها فکرم را پر کرد ونشد....

چه آدمها که شناختمشان و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نشناختمشان...

و سهم یک سال دیگر هم یـــــــــــــــــــادش بخـــــــــــــــــیر میشود....

کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا....

آرامشی که هیچگاه تمام نمی شود......

آمین

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مــــن
26 اسفند 93 20:47
سال نو پیشاپیش مبارک باشه.... به وبم سری بزنین...