جشن شکوفه ها...
امسال مهد کودک دخملی خانوم و با هزار استرس عوض کردیم ، استرس به خاطر
اینکه شیفتهای کاری من و بابایی در گردش بود و ما مجبور بودیم آندیا رو
توی مهدکودکی ثبت نام کنیم که شیفت عصر هم داشته باشه و این یکم کار مارو
مشکل میکرد..
اما خدارو شکر خیلی زود یه مهد کودک نزدیک خونه پیدا کردیم و آندیا از مهد بیمارستان
اومد به مهد کودک کلبه ستاره ها......
خدا رو هزار بار شکر که دختر گل مامان مثل همیشه خانوووومی کرد و خیلی زود با محیط
جدیدت عادت کردی و من و بابایی و اذیت نکردی...ممنونم دختر گلم
اینم گوشه ایی از عکسهای روز جشن شکوفه ها اول مهر ماه 1394
اون روز با اینکه بنا به دلایلی حالم اصلا خوب نبود ولی منم با تو بابایی اومدم
آندیا درب ورودی مهد کودک
شروع سال تحصیلی 94 مبارکت باشه فرشته کوچولو
بچه ها در حال بازی گروهی
اینم جشن نقاشی با ابرنگ
بچه ها از زیر آیینه و قران رد شدن و وارد مهد شدن
خدا پشت و پناهت باشه مامانی جووون
چه اخمی داره فرشته کوچولوی من....
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند
با تو باید مثل باران حرف زد
چطور از خداوند معجزه میخواهی ؟؟؟
به خودت نـــــگاه کن
معجزه یعنی چشمــــهایت ...