مرخصی لازمم
من هم مثل اغلب مادرهايي كه ميشناسم گاهي دلم ميخواهد از مادري ام مرخصي بگيرم ،
اقلا 2 روز ، 1 روز و شاید 1 ساعت مادر نباشم.
دستهايم مال خودم باشد.مغزم مال خودم باشد.فايده اي ندارد كه دو ساعت بگذارمش پيش
پدرش يا مادر بزرگش و بروم بيرون.حتي آن طوري هم دلم مال خودم نيست.
پیش دخترم است.
من دلم مرخصي اي ميخواهد كه در آن دلم هم مال خودم باشد.
بنشينم پشت فرمان توي هر جاده اي كه ميشود 120 تا بروم.چاووشي گوش دهم
سیاوش قمیشی گوش کنم و ,باهاش داد بزنم و هي فكر نكنم که الان دخترم چه
میکند!!!!غذا مي خورد؟گريه نميكند؟سرش به جايي نخورد؟
كسي هست که با او بازي كند؟ که ......................نگران نباشم
ولی مگر میشود ، نه امکان ندارد.
ميدانم كه 10 یا 20 سال ديگر ,آرزو ميكنم دخترم كمي بيشتر با من بماند,ميدانم آن
موقع كلي مرخصي دارم .اما من همين حالا آن مرخصي را ميخواهم نه 10-20 سال ديگر
من مرخصی لازمم ،1 ساعت و شاید 2 ساعت