دنیای این روزهای ما
دخترکم ، تو آنقدر کوچکی که از دنیای این روزهای ما بزرگترها خبر نداری....
میشناسی دنیای این روزهای ما را ؟؟؟؟؟؟؟؟
جان مادر ، ای کاش هرگز نشناسی ....ولی مگر میشود
در این روزهای سخت :
بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم
خیلی کم میخندیم
خیلی تند رانندگی میکنیم
خیلی زود عصبانی میشویم
تا دیر وقت بیدار میمانیم
خیلی خسته از خواب بیدار میشویم
خیلی کم مطالعه میکنیم
اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت دعا میکنیم
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاهتر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاههای باریکتر
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر بذت میبریم
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان
از یکسوی خیابان به آن سو برویم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه.
ما اتم را شکافته ایم اما تعصب خود را نه!!!
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن ،
کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداریم اما ارتباطات کمتری داریم
اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است مردمی بلند قامت اما شخصیت های پست
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر ، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر
درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر ، منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده
جان مادر ، من به تو پیشنهاد میکنم :
هیچ چیز را در زندگیت برای موقعیت های خاص نگذار
زیرا هر روز زندگیت یک موقعیت خاص است
زمان بیشتری را با خانواده و دوستان بگذران
از جام کریستال خود استفاده کن ، و بهترین عطرت را برای روز مبادا نگه ندار
عباراتی را مانند :
"یکی از این روزها " و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کن
به امید روزهای سبز و آفتابی برای تو نازنین دخترم