17 ماهگی گل دختر
به بهانه 17 ماهگیت نشستم و لپ تاپ و گذاشتم روی پام و شروع کردم
به نوشتن ، هنوز توی خواب
ناز هستی وامیدوارم تا آخر نوشتن من هم بیدار نشی...
17 ماه گذشت ، اگه مثل خیلی ها بگم زود گذشت که یه کم دروغ گفتم
شاید جند سال دیگه که برگردم و خاطراتم و مرور کنم اون موقع گذر
زمان واسم سریع باشه
اما الان نه........
خصوصا از زمانی که رفتی مهد کودک و هر روز یه سوغاتی جدید
(ویروس)واسمون از مهد میاوردی.
مادر بودن سخترین کار دنیاست....
توهم یه روز مادر میشی و تمام این حرفهای منو با گوشت و پوستت لمس میکنی
گاهی اون قدر دلت میگیره و میخوای بلند بلند گریه کنی ولی فقط
بخاطر اون نگاه معصومی
که به تو خیره شده تمام اشکهات رو در خودت فرو میبری و لبخند
میزنی تا اینکه مبادا لحظه ای
عزیزت نگران بشه و احساس ناامنی بکنه.
چقدر مادر بودن سخته ... وقتی میبینی عزیزترین موجود زندگیت
کسالت داره و داره توی تب میسوزه و تب بند بند
وجودش رو به آتیش کشونده و کار زیادی از دستت برنمیاد
و فقط از شب تا خود صبح اشک میریزی و حتی نمیزاری همسرت
متوجه اشکهای تو بشه
که مبادا دیگران برچسب بیش از حد حساس بودن رو به تو بچسبونند.
خیلی سخته مادر بودن و اینها تنها قسمتی از سختیهاشه
و چقدر شیرین تمام لحظات با تو بودن
که آنچنان به زندگی من و پدرت رنگ و بوی تازه ای بخشیدی که
حتی حاضر نیستم ثانیه ای
زندگی بدون تو رو تجربه کنم ...
لحظاتی که تو برامون میسازی و
خونمون رو پر میکنی از صدای خنده های دلنشین و صادقانه ات ؛
هرقدر هم که خستگی
تمام توانش رو به کار ببره که خنده رو از لبهای ما بگیره ولی تو
نمیزاری و ثانیه های
زندگیمون رو آنچنان زیبا میسازی که همه غم و غصه های دنیا رو از یاد میبریم
اینم گوشه ایی از عکسهای 17 ماهگی گل دخترم
مــــــــــامــــــــــــــــانی :
توی این عکسها یه کمی لاغر شدی و دنگ و رو رفته ایی
آخه تازه از یه سرماخوردگی ویروسی
خلاص شده بودی
بابایی همش میگه :دخترم اهل مطالعه هست
اینم مدرکش ایناهــــــــــــــــــــاش
در کمد کتابخونه رو باز میکنی
کتاب مورد علاقه رو پیدا میکنی
اغلب اوقات از گروه سنی خودت خیلی خیلی خیلی بالاتره
هیـــــــــــــــــــــس!!
آندیا داره مطالعه میکنه...
اینم دخملی سوار بر اسب رویاهاش
یه زمانی میگفتن اسب سفید
الان قرمز شده
آی خنده خنده خنده
آی گریه گریه گریه
آندیا در حال دعوا کردن با اسب رویاهاش
وقتی آندیا به زور میخواد عروسکش و سوار اسبش کنه
وحالا عاقبت کارش
دخمل استراحت طلب مامان
دالـــــــــــــــــــــــــــــــی مامان.....
تا برنامه بعدی
خــــــــــــــــــــــدا نگهدار..........