خاطرات سفر شمال(3)
و اما قسمت سوم عکسهای سفر
چقدر زیاد بود...
آندیا مرتب و منظم در ساحل سلمانشهر
دخملی در حال وسوسه شدن واسه آب بازی
نمیشه کنترلش کرد...
بالاخره زد به آب....
به دنبال گلسا .......
اینم آخر و عاقبت شیطوووونی
شاکی هستی که چرا اسم گلسا رو نوشتم
آندیا در کنا قفس مخصوص مرغ و خروس ها و اردک
خونه خاله جان شهین-موسی آباد-نوشهر
دخملی تازه از خواب بیدار شده
جاده کلار دشت
شادی و خوشحالی کن همیشه
مامانی جووون
ساحل شهر نور- حسابی از این شترها میترسیدی
اینم از سفر نامه تصویری دخملی
ممنون که وقت گذاشتین و با چشمهای نازتون اونا رو نگاه کردین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی