نوروزی که گذشت.....
آندیا در آستانه 3 سالگی سومین بهار زندگیش را تجربه کرد
و البته امسال کاملا هوشیارانه نوروز را لمس کرد .....
روزهای آخر سال با دخملی مشغول درست کردن سفره هفت سین شدم...
که البته زیبا هم شد ...............
لباس عید ، عیدی گرفتن و عید دیدنی رفتن و خیلی خوب یاد گرفتی و البته خیلی هم
خوشت اومده بود....به خصوص با عید دیدنی رفتن که حسابی حال میکردی
چون هم عیدی می گرفتی و هم یه دل سیر شکلات و آجیل و شیرینی میخوردی
و من همیشه نگران این بودم که مبادا این معده تو یه کم تعجب کنه و کار ما
خدای نکرده به دکتر بکشه که البته اینطوری نشد (خدا رو شکر)
اینم یه گوشه ایی از نوروز 94
2 روز مانده به عید آندیا در بازار گل
چند ساعت قبل از تحویل سال
در حال کمک به مامان (الکی مثلا دختر فعالیه )
کنار سفره هفت سین مامان جوون
عاشق شمع خاموش کردنه
چهارم فروردین ، تولد بابایی
سفر درون استانی دخملی
لوس میکنه خودش ووووووووو
اینم از کویر که فقط یه گل لاله یافت شد
مراسم هندوانه خوری 11 فروردین
اطراف بجستان
گردش در میان ابهای خروشان
آندیا و آیدا (دختر عمه) خونه آقا جوون
و در آخر هم .......