پاییز طلایی ما....
سلام و هزار تا سلام به دخمل ناز مامان...فرشته کوچولوی خودم:
دیروز جمعه بود و با اینکه پاییز بود ، اما هوا عالی بود .منم یهویی هوس کردم
از این پاییز خوشگل و خوشرنگ با دخملیم توی یه پارک با یه عالمه درخت
و برگهای پاییزی عکس بگیرم...
دوربین و برداشتم و طبق روال قبل من و تو و خاله فرزانه و نونی
(البته به زبان شیرین آندیایی )یعنی همون نیلوفر و نگین راهی پارک ملت شدیم...
واااااای که چقدر همه جا زیبا و خوشرنگ شده و بود..
تو هم مثل همیشه شدی سوژه مورد نظر عکسهای من و...........
باید ببینی این عکس های دخملی منو.....
پس بیا دنبال من....لطفا....
آرزو میکنم توی این پاییز
چشات از شادی برق بزنه ،
دلت از خنده زیاد درد بگیره ،
و هر صبح از هیجان شروع یه روزجدید ، به خودت بلرزی
آرزو میکنم ،
روزهای پاییزیت پر از پیاده رویهای دو نفره ،
پر از حس خوب با هم بودن باشه
و هر شب یکی زیره گوشت زمزمه کنه ، که چقدر زیاد دوست داره......
خوشتیپ مامان و البته بابایی...
یه ژست مخصوص کاندید انتخابات ریاست جمهوری
زیباترین لحظه ها از برگهای پاییزی
و واکنش دخملم....
آرزو دارم: خورشید رهایت نکند ، غم صدایت نکند ،
ظلمت شب، سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست
حضرت دوست جدایت نکند...