روزمره گی های خواهر بزرگه.....
والااااا خواهر کوچیکه که این روزا میخوره و میخوابه و.....
ولی خواهر بزرگه این روزا خیلی در تلاطم هستش...مورد داشتیم که به زور رفته مدرسه و میخواسته نره و پیش خواهرش بمونه......
از شدت عشق و علاقه زیاد.....این علاقه گاهی آمپر میچسبونه و صورت خواهر کوچیکه رو غرق بوس میکنی تا بالاخره گریه اونم در میاد....با اینکه این روزا کانون توجه شدی ولی بازم یه سری واکنش هایی نشون میدی که خوب طبیعیه و ماهم انتظارش و داشتیم......
خواهر کوچیکه با خودش یه گیتار خوشگل واسه آندیت اورده ، آخه اون وقتی توی شکم مامان بوده دیده و شنیده که آندیا عاشق گیتار هستش و بخاطر همین براش سوغاتی آورده....اینم داستان این روزای ماست.....
از مدرسه میرسه کیف و کتاب و فرم مدرسه یه طرف گیتار و برمیداره و بالای سر نوزاد ۵ روزه گیتار میزنه😕😕😕😕😕
قیافه من که تازه زایمان کردم:😩😩😩😩😩
قیافه آندیا:😲😲😲😲😲
قیافه نوزاد مون:😭😭😭😭😭😭
الان که دارم مینویسم لبخند همه صورتم و گرفته...شاید اونروزا یکم بخاطر شرایطم برام سخت بود اون همه سر و صدا و داستان ولی خاطره جالبی بجا گذاشت.
یکی از خواسته های آندیا خانوووم بغل کرون خواهر کوچولوشه که برای اینکه حساسیت ایجاد نشه ما اینکار و انجام دادیم و اونم حسابی کیف کرد... از برق چشاش و لبخندش معلومه که خوشحاله.....قربونش برم من
ولی خواهر بزرگه این روزا خیلی در تلاطم هستش...مورد داشتیم که به زور رفته مدرسه و میخواسته نره و پیش خواهرش بمونه......
از شدت عشق و علاقه زیاد.....این علاقه گاهی آمپر میچسبونه و صورت خواهر کوچیکه رو غرق بوس میکنی تا بالاخره گریه اونم در میاد....با اینکه این روزا کانون توجه شدی ولی بازم یه سری واکنش هایی نشون میدی که خوب طبیعیه و ماهم انتظارش و داشتیم......
خواهر کوچیکه با خودش یه گیتار خوشگل واسه آندیت اورده ، آخه اون وقتی توی شکم مامان بوده دیده و شنیده که آندیا عاشق گیتار هستش و بخاطر همین براش سوغاتی آورده....اینم داستان این روزای ماست.....
از مدرسه میرسه کیف و کتاب و فرم مدرسه یه طرف گیتار و برمیداره و بالای سر نوزاد ۵ روزه گیتار میزنه😕😕😕😕😕
قیافه من که تازه زایمان کردم:😩😩😩😩😩
قیافه آندیا:😲😲😲😲😲
قیافه نوزاد مون:😭😭😭😭😭😭
الان که دارم مینویسم لبخند همه صورتم و گرفته...شاید اونروزا یکم بخاطر شرایطم برام سخت بود اون همه سر و صدا و داستان ولی خاطره جالبی بجا گذاشت.
یکی از خواسته های آندیا خانوووم بغل کرون خواهر کوچولوشه که برای اینکه حساسیت ایجاد نشه ما اینکار و انجام دادیم و اونم حسابی کیف کرد... از برق چشاش و لبخندش معلومه که خوشحاله.....قربونش برم من
خدا واسه هم نگهتون داره
تا قبل از اومدن خواهر جونش ، این خانوم خرسه (pinky)یار و یاور و دوست جون آندیا بود....حالا هم بالاخره توی صحنه باید باشه😁😁عاشق لبخندتم ماااادر
👭👭👭
آفتابگردانها به آسمان جان میدهند
و
دخترانم به من🌻🌻🌻
حاضره بخاطر اینکه کنار من و خواهرش بخوابه هر کاری انجام بده.....❤
منم گاهی میارمش که حساس نشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی