اولین عید غدیر آندیا +چهار ماهگی گل دختر
سلام دختر ناز مامان.....امیدوارم بعد از یه شب شلوغ و پر هیاهو خوب خوب باشی....البته واسه تو پر هیایو بود واسه ما بزرگترها که نه......دیشب به خاطر عید غدیر مهمون داشتیم من که عاشق مهمون و مهمونی رفتنم...امسالم که مامان تو خونه دو تا سید داشت....به به
تازه ه ه چهار ماهه هم شدی هورااااااا...............دخمل من یه ماه بزرگتر شد..خانوم تر شد.....
حالا دیگه خیلی با من همکاری میکنی.....مثل خانوما توی carrier میشینی و به من نگاه میکنی و منم کارهام و انجام میدم....
شبها هم که از روزها خانوم تری ........وای ی ی ی دوست دارم که اینقدر آروم و با صبری....
این روزها آب دهنت خیلی خیلی زیاد شده..میگم نکنه توی چهار ماهگی میخوای دندون در بیاری......شیطون مامان....
وقتی هم که سر حالی صدا تو میندازی به سرت و آغو آغو میکنی و من و بابایی کلی حال میکنیم...
تازه با صدای بلند هم میخندی البته اگه میلت باشه
غریبه ها رو خوب تشخیص میدی و وقتی میری توی بغلشون زل میزنی و هی نگاه نگاه میکنی و بعدش میزنی زیر گریه.....
با آینه هم کلی حال میکنی... بابایی هم تا بیکار میشه تو رو میبره جلو آینه و تو تا خودت میبینی میزنی زیر خنده...
با پتو هم که اصلا میونت خوب نیست......شبها کار من شده پوشوندن روی خانوم ....که یه وقت سرما نخوری....شیطونک من
عاشق تلویزیون و برنامه کودک که پر از رنگهای شاد و جلب توجه کننده واسه توست.....ولی حیف که زود حوصلت سر میره....
تنها عادتی که هنوز ترکش نکردی اینه که هنوز عاشق بغلی و هر کی بیاد بالای سرت هرکاری میکنی تا دلش بسوزه و بغلت کنه
برای دیدن عکسهای عید غدیر و چهار ماهگی آندیا به ادامه مطلب برید...
اینم سینی عیدی آندیا
آندیا در انتظار مهمونا.......
ای بابا چرا مهمونا دیر کردن؟!!!!
لباس هام و عوض کردم....
حالا که مهمونا نیومدن اینم آب دهنم.......
آخ جوووون مهمونا اومدن.........
عیدی آندیا به دختر عموی گلش گلسا
ای جونم م م ...دوست جونای آینده......
اندیا با پسر دایی و دختر دایی (پویا و گلسا)
پارسا به خاطر فوضول بودن بیش از حد دیر اومد
کیک چهار ماهگی آندیا
وای نفس مامان.......
خوشحالم که دارمت و هر لحظه خدارو به خاطر داشتنت شاکرم
آخر شب خسته و خواب آلود...
مهمونی تموم شد...
فردا باید آندیا بره واکسن 4 ماهگی بزنه...
دوستون دارم
من