چمدونها رو ببندیم.........
وای خدا چفدر مسافرت با بچه درد سر داره...........تا حالا دو نفر بودیم وخیلی راحت و نیم ساعته باروبندیل سفر و میبستیم و میرفتیم ولی حالا......
از دیروز هر چی یادم میاد و روی کاغذ مینویسم تا مبادا یادم بره......بار و بندیل این دخمل نیم وجبی از ما دو نفرسنگینتره...ولی عیب نداره مهم اونه.....این دخملی که راحت باشه انگار ما راحتیم.....
تقریبا همه چی و بستم
درجه حرارت
قطره استامینوفن
شربت دیفن هیدرامین
انواع لباس
پوشک
شیشه –شیشه شو –یه زیر انداز- روانداز-پستونک –دستمال مرطوب –
و...................از همه مهمتر و یادم رفت کالسکه تقریبا هر کسی که فهمیده دارم میرم مسافرت کالسکه رو به من پیشنهاد داده خدا کنه توش راحت باشه.
خوب دیگه........
هزار با همه چی وچک کردم فقط خدا کنه اونجا چیزی یادم نیاد که بر نداشته باشم
و......از همه مهمتر دخملی امشب.......
دختر گلم امشب با خاله فرزانه رفت حموم.....تا واسه فردا تمیزه تمیز شه....
شبم راحت بخوابه که فردا شنگوله شنگول باشه.....
کاش دخملی مامان بزرگ بود اونجا آبتنی میکرد..
دلفینها رو میدید
غواصی میکردی
بازی میکردی
ما رفتیم بای بای