آندیا در آستانه 5 ماهگی
سلام دختر مامان......سلام عزیز مامان........
3 روزه دیگه پنج ماه میشی.......ولی این پست و فعلا همینجوری گذاشتم حوصلم سر رفته
یه بعداز ظهر جمعه دیگه و مثل همه بعدازظهر جمعه ها دلگیر و خسته کننده و .......
من و دخملی تنهای تنها هستیم بابایی امروز سر کاره......و چون هوا سرده نتونستیم بریم خونه مامان جون
و هر دو در حال سماق مکیدن هستیم...
تازه گیها یاد گرفتی وقتی میزارمت توی carrier پاهات و میزاری بالای دستهcarrier و خیلی خنده دار میشه منم بیکار ننشستم واز این صحنه یه عکس مشتی گرفتم....
این روزا صبح ها با خنده از خواب بیدار میشی....البته اکثر روزها همین طوری هستی...
قربون دخترم بشم که همیشه لباش خندونه.....
حالا میخوام مراحل بیدار شدن دخملی و با زبان گویای تصویر بیان کنم.
اول نگاه نگاه میکنی
دوم بازم نگاه نگاه میکنی
سوم یه لبخند ژکوند تحویلم میدی
و بالاخره میخندی هوراااااااا
اینم وقتی به شکم میخوابونمت
آندیا با دوست جووووونهاش
هنر نمایی با دست و پای آندیا
اینم پاپوشهایی که خاله فرزانه واست بافته....
اینم از تل سرش
و در آخر یه نمای نزدیک از دخملی
خوب دیگه حسابی شب شده......
اینم از عصر دلگیر جمعه....دیگه آخرشه
مرسی که عکسهای دخملی و نگاه کردین