آندیا در 5 ماهگی
سلام و صد سلام...............
و...آندیا 5 ماهه میشود......
که این 5 ماهگی خیلی معنی ها را در خودش نهفته دارد
اول: دخملی من بزرگ شده
دوم: کم کم میخواد غذا خور بشه
سوم: مرخصی مامان داره آخرین نفسهاشو میکشه.......شمارش معکوس (این از همش
دردناکتره ه ه ه)
و اندر احوالات این روزهای آندیا
جدیدا یاد گرفتی پستونکتو از دهانت در میاری و باز خودت میکمی توی دهنت البته بماند که گاهی اوقات راه دهنتو گم میکنی و میزنی زیر گریه ومامان به دادت میرسه.....مخصوصا نیمه های شب....
میگی نه اینم یه عکس
هر چیزی و که به دستت میدم سریعا میبری سمت دهان مبارک
دو تا عضو جدید توی بدنت شناسایی کردی به اسم پا......وفتی دراز کشیده ای یا توی کریرت هستی پاهاتو میاری بالا وبا دستهات میگیری...فکرکنم تا چند وقت دیگه مثل بعضی از بچه ها شست پاتو بخوری......
انگشت شستتم که دیگه جاش توی دهانته....این روزا میکنی توی دهنتو با اون چهارتا انگشت دیگه ات لوپتو محکم میگیری که نکنه یه وقت لوپت در بره........
اینم مدرکش............
بهونه گیریاتم خنده داره......لبهات و واسم غنچه میکنی و چشمهاتم ریز میکنی خیلی خنده دار میشی مامانی
نگاه کن ایناش
و اما..............................
13 آذر چون بابایی نبود جشن 5 ماهگی دخملی یه روز بعد موکول شد البته جشن که نه.......ولی.....
بگذریم.................
اینم کیک تولدت.......ساخت آشپزخانه مامان...
البته شکلش با دفعه های قبل فرق داره چون خانوم دایی مجید (مانا جون) میگفت شکل کیک های ماه های قبلم همه شبیه هم بود فقط شمع هاش اعدادش با هم فرق میکنه....
بنابراین این شد....
اینم عکس عزیز مامان
چه حالی میکردی با این ریسه ها....
این عکسی که ملاحظه می فرمائید در پشت دوربین قریب به چهار نفر آدم بزرگ در حال ادا در آوردن بودن تا جنابعالی حواست پرت شه و نیم نگاهی به لنز دوربین بکنی
اینم از 5 ماهگی دخملی جوووووووون
تموم شد دد د د د د
مرسی مرسی