صدای پای بهار می آید....
دخترکم :
صدای پای بهار میآید؛ صدای تغییر، آبشدن تدریجی برفها، نغمهی گوشنواز جویبارهای کوچک و
پیچدرپیچ، ترنم دلچسب آواز روحبخش پرندگانی که از لانههایشان بیرونزدهاند یا از سفری طولانی به
مأمن سال پیش خود بازگشتهاند؛ همهچیز در حال دگرگونیست
و در اینمیان، خیلی از مادرها و اعضای خانه، کلمهای را یا بهتر بگوییم عبارتی را مدام تکرار میکنند؛
«خانهتکانی!» مراسمیست برای خود که گاه روزها و ساعتهای متمادی، وقت و انرژی را باید صرف آن
نمود؛ رسم و عملی زیبا، پسندیده و دوستداشتنی با تمام مشقات و زحماتی که به همراه دارد
در آستانهی بهاری دیگر، به خود بیاییم و نیک و عمیق بیندیشیم، به گذشتهها برگردیم، ناراحتیها،
بغضها و کینهها، کمبودهای عاطفی و نابسامانیهای روحی، همه و همه را در مقابل دیدگان خود قرار
دهیم و ببینیم چه چیزهایی خانهی دل را به مکانی تلخ و سرد مبدل ساخته است؟ خانهی دل باید ساده
باشد، صمیمی و آرام، خالی از انواع بغضها و کینهها و سرشار از محبتها و دوستداشتنها. خانهی
دل باید صاف باشد و صیقلی، گرم باشد و مهربان و درنهایت، خانهی دل باید زیباترین و بانشاطترین
جلوههای بصری و معنوی را دارا باشد. پس در این بهار دلانگیز، هیچکجا برای خانهتکانی، مناسبتر و
واجبتر از دل نیست.
یادمان باشد خانهای زیبا و دوستداشتنیست که صاحبخانهاش دلی پاک، مهربان، آرام و خالی از
تمامی بدیها داشته باشد. هیچگاه نباید از یاد برد نوبتی هم اگر باشد، امسال نوبت خانهتکانی
دلهاست! خانه هرچند زیبا، خانه هرچند خوش آبورنگ و خانه هرچند شیک و مجلل، وقتی زندگی در آن
لطف دارد که ساکنانی داشته باشد با دلهایی مهربان و خالی از تمامی بدیها. برای لذتبردن از
خانهای که در آن روزگار میگذرانیم، امسال پیش از خانهتکانی، به سراغ دلهایمان برویم و خانهتکانی را
از دلهایمان آغاز نماییم که مهمتر از خانهتکانی نوروزی، خانهتکانی دلهاست.
پیشاپیش